آلاچیق ساحلی
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

و اشک... و خاطراتی مبهم از گذشته و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود خواب کودکانه ی من و تو ماندی در خاطرم بی آنکه تو را ..!!! چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی... بعد از این همه عبورِ کبود، قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم... شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند ، عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند ، دعا کن برای آنان که نفرینت کردند ، درخت باش به رغم تبرها ، بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...
موضاعات
پیوند وبلاگ
تقدیم به تنها عشقم
افزایش بازدید رایگان
رمــــــــانـــــــک
تبادل لینک
انجمن تفریحی
گالری عکس و والپیپر
اموزش.گیتار.wow.
عشق حقیقی
lovecloob
love
قالب وبلاگ،ابزار وبلاگنویسی
دانلود نرم افزار
تفریحی
بهترین ها
مرجع دانلود
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا وب بی عشق هرگز را با عنوان بی عشق هرگز و آدرس mohamadrezajj.LXB.ir لینک کنید بعد مشخصاتتان خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت قرار میگیرد.






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
تير 1392
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
تير 1391
خرداد 1391
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
اندیشه سازان جوان
دخترانه
باران عشق
راه های بی انتها
بی عشق هرگز2
پاتوق دانشجویان
عاشق خسته
ناناز
مرجع دانلود
بوسه عشق
خیالی نیست
BlAcK rOsE:.
دنیای حرفــــ
عشقولانه ها
♥وبلاگ عاشقانه ♥ جادوی عشق♥ღ
YدختردبیرستانیY
دخترجنوبی
کافه دلتنگی
برنطین عاشقانه
دلتنگی
ستارههای شب
قاصدک ها
آهنگ
خبر
بهنوش
عشق پاک
سوگل
گل نرگس
شهرسرگرمی
تنهاترین
زندگی بی عشق معناندارد
عکس ها
خاطرات
عشق مقدس
تنها
بهار
چت روم عاطفه ها
کلبه تنهایی
love
عاشقانه
حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
سفارش آنلاین قلیون

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 42
بازدید کل : 55890
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


كليك كنيد تا معجزه ان را در سايت خودتان ببينيد
افزایش بازدید - افزایش بازدید و ترافیک سایت شما

WebYar





سه ترانه تصویری زیبای مرتضی پاشایی

http://www.aparat.com/v/7VZaW

http://www.aparat.com/v/iqBaC

http://www.aparat.com/v/Ri4Mq



 

 

 


 خيلي سختِ نگه داشتن بغض پشت تلفن . . .!

مخصوصاً وقتي که ميخواي نفهمه . . .

هي قورتش ميدي . . .هي . . اما آخرم چيکه چيکه اشکات گونه ها تو خيس ميکنه!

اون موقع اس که يهو تلفنُ قطع مکني. . .
و بعدش میگی خودش قطع شد


چندتا عکس نانسی که خودم خیلی دوسش دارم+ادامه مطلب


بقیه حروف درادمه مطلب

 

 

 


عکس عاشقانه جدید

 

 


عکس عاشقانه جدید+


عکس عاشقانه

گالری عکس میهن سیستم فقط عکس عاشقانه جدید


عکس عاشقانه

گالری عکس میهن سیستم فقط عکس عاشقانه جدید


ت

به قول یکی از دوستام :

 

زندگی قصه ی مرد یخ فروشه که ازش پرسیدن فروختی ؟؟؟!

گفت : نفروختم !!! ... تموم شد ..


زندگی و ...
نمی دونم واقعا آدم باید زتدگی رو به چی ببازه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گرم یاد آوری یا نه !!! من از یادت نمی کاهم

 


.

دلسوخته

دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
 از جمع پرکنده ی رندان جهانم
 در صحنه ی بازیگری کهنه ی دنیا
عشق است قمار من و بازیگر آنم
با آنکه همه باخته در بازی عشقند
بازنده ترین است در این جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است به جامم
دل سوخت ،‌ تن سوخت ، ماندم من و نامم
 دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
 اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
 ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
 بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
 من زنده از این جرمم و حاضر به مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم با درد بسازم
در مذهب رندان این است نمازم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
 اما چه کنم ، عاشق این کهنه قمارم
 من در به در عشقم و رسوای جهانم
 چون سایه به دنبال سر عشق روانم
 او کهنه حریف من و من کهنه حریفش
سرگرم قماریم من و او ،‌ بر سر جانم
 باید که ببازم ، با درد بسازم
در مذهب رندان ، این است نمازم
 عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم


سلام و ...

رفيقان ، دوستان ، ده ها گروهند

كه هريك  درمسير امتحانند

گروهي صورتك برچهره دارند ، به ظاهردوست اما دشمنانند

گروهي وقت حاجت خاك بوسند ، ولي هنگام خدمت ها نهانند

گروهي خيروشردرفعلشان نيست ،نه زحمت بخش ونه راحت رسانند

گروهي ديده ناپاكند هشدار ، نگاه خودبه هرسو مي دوانند

براين بي عصمتان ننگ جهان باد ، كه چون خوكندوبل بدتر ازآنند

ولي ياران همدل ازره لطف ، به هرحالت كه باشند مهربانند

رفيقان رادرون جان نگهدار ، كه آنها پر بهاتر از جهانند

(( شادروان فریدون مشیری )) ...


تنهایی و درد ...

http://www.sadaf-farahani.com/blog/uploaded_images/fall-791620.jpg

 

زندگی سخت ساده ست ...

http://freeebayimagehost.com/images/rpkcmn37uj1d1oj3zc8q.jpg

شکستن سادست .. ولی پیوند زدن ...


بعد از

از خوب  به  بد رفتن به فاصله ی لذت پریدن

 

از یک نهر باریک است ...

اما برای برگشتن باید از اقیانوس گذشت ...

عکس اقیانوس

 

 

 



انسان بودن خیلی سخته ... سخته آدم بخواد خودش باشه و نتونه ...

 

و ... به دست آوردن چقدر سخت و از دست دادن چقدر آسونه ...

 

عکس هایی از طبیعت بکر


زخم که می خوری مزه مزه اش کن ...

حتما نمکش آشناست ...

عکس هایی از طبیعت بکر

 

 


u;s ih

 

 

 

 

 

 

 

 



بگو ای مهربون ساقی،به اون نامهربون یارم

به حق حرمت مستی،بیاد امشب به دیدارم

بیا ای سوی دل ساقی،به مستی بی ملالم کن

خدایا امشب این می را،حلالم کن،حلالم کن








خدایا......................؟چرا؟

 

 

دنیا که به من رسید دهن باز کرد

 


پیرشده ام در جوانی...

درد دارم! باید دستم را به دیوار بگیرم و قدم بردارم! تلخی این روزها، امان بریده از من ... دستم را خوانده روزگار ... گل هایم، یکی یکی پوچ می شوند!! چه قدر پیر شده ام در جوانی نماز بی هویتی ام که شکسته می خوانندش بی امید اجابت!! نگاه کن! خشمم را دارم می ریزم پای این صفحه کلید لعنتی و این صفحه های سرد و نیمه تمام ... باز این زخم کهنه ی بی درمان، سر باز کرده و باز این جسم کوفته دارد کم می آورد توی این چهاردیواری سیاه تنهایی! فقط دستانت دستـــــــانت را در برابرم مـــــشت میکنی و مــــــیپرسی: گــــل یا پـــــوچ؟ و من در دل میـــــــگویم: فــــقط دســـــتانـــت! فــــقط دســـــتانـــت! فــــقط دســـــتانـــت! ................................................ غمگین ترین جاش اونجاییه که کم کم احساس میکنی چهرش داره از یادت میره ..

 

 

 

 

 

منتظر لحظه اي هستم كه دستانت را بگيرم

در چشمانت خيره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاري كنم

منتظر لحظه اي هستم كه در كنارت بنشينم

سر روی شانه هايت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشك شوق ريزم

منتظر لحظه ي مقدس كه تو را در اغوش بگيرم

بوسه اي از سر عشق به تو تقديم كنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه كنم

آري من تورا دوست دارم

و

عاشقانه تو را مي ستايم

 


شعرعاشقانه
صحبت عاشقی بشه ستاره رو خواب میکنی دریا رو آتیش میزنی ابرا رو بی تاب میکنی وقتی فقط اونو بخوای ماهو نشونه میکنی میری تو قلب آسمون صبرو دیوونه میکنی وقتی میبینی عاشقی دنیارو می ریزی به پاش طلا رو قیمت میذاری با برق ناز خنده هاش وقتی میفهمی عاشقی میری سراغ پنجره قلبت رو میسپاری دستت قصه و عشق و خاطره وقتی میفهمی عاشقی سوار رویاها میشی میری تا جاده های دور اون بالاها خدا میشی وقتی میفهمی عاشقی ماه و میخوای شکار کنی میخوای که خورشید خانمو هر شب بری بیدار کنی وقتی میفهمی عاشقی با آینه خونه میسازی رنگین کمونو میاری تو گردن ماه میندازی وقتی میفهمی عاشقی می خوای همه خبر بشن گلا به خاطر شما تازه و تازه تر بشن وقتی میفهمی عاشقی میبینی پادشاه شدی از همه ی مردم شهر یه آسمون جدا شدی وقتی می بینی خودت میمونی و خودش جونتو حاضری بدی به خاطر تولدش ============================================================================================================================== برای نبودن که . . . همیشه لازم نیست راه دوری رفته باشی میتوانی همین جا پشت تمـــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی . . ! کوک میکنم چشمانم را روی آمدنت، نمی آیی ومن برای همیشه خواب میمانم ============================================================================================================================== کاش می شد سر زمین عشق را در میان گامها تقسیم کرد کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تقسیم کرد کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد کاش می شد با نسیم شامگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد...
دلم میگیره...

معنی خویش...

بی تو مهتاب...

سکوت تلخ

نخستين بار زيرقطره هاي باران ...

درپهناي دل غمناك آسمان ...

ودرآن هواي سوزناك

در كنار برگ هاي زردوباران خورده ي درختان

با تمام ياس و نااميدي ام

تورا احساس كردم...

احساس كردم با آغوش گرم وآرامت

وبا بوسه هاي آتشين و پرمهرت

و نفس هاي عطرآگين و وسوسه انگيزت...

احساس كردم...

عشق را...

بودن را...

و...

معناي تلخ زندگي را...!!


انتظار...


من پذيرفتم شكست خويش را


پندهاي عقل دور انديش را

من پذيرفتم كه عشق افسانه است

اين دل درد آشنا ديوانه است

مي روم شايد فراموشت كنم

با فراموشي هم آغوشت كنم

مي روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب ديدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما مي روي

آرزو دارم ولي عاشق شوي

آرزو دارم بفهمي درد را

تلخي برخوردهاي سرد را

دلتنگ توام...

اما ...

اما عزيز خسته و داغدار من...
با همه اشتياقم...

بگذار در سوداي با تو بودن بمانم

بگذار هيچ جلوه اي از زمين در تصوير عاشقانه و خدايي خيال من نباشد

بگذار در اشتياق ديدار تو بمانم...

بگذار نفسهايم در آرزوي ديدار تو به شماره افتد...

بگذار همه آن چيزهايي كه خدا بي حضور مادي تو

بر من بخشيده است...دست نخورده بماند

بگذار لطافت انتظار را در سينه پر اندوه خود

به تمامي لمس كنم.....

بگذار افقهاي خيالم را براي ديدار تو

به نظاره بنشينم....

بگذار خلوتگاه درونم با هاله اي از نور خدايگونه روحت پوشانده شود...

بگذار در حسرت ديدار تو بمانم...

بگذار سوز و گداز سينه ام....پر جوش بماند...

بگذار پر التهاب بمانم....

بگذار هميشه و براي ابد....

دلتنگ تو بمانم...


ماه شب تارم...

باز هم ترانه های ناتمام

 سر گردان میان هوای پر باد و باران دلم

 چه می کند این پاییز با دلم!

 عجب حال و هوای عاشقانه ایست

 این روزهای خنک پاییزی

 نسیمی که زیر پوست صبح من می رقصد

 هر چند صبح تنهایی ست

 و آفتاب کوچک ظهرهایش

 با تمام نبودنت

 دلتنگی غروب غمناکش

 و سکوت دلگیر شب هایی که:

 جای خالی تو را در آغوش جستجو میکند

 و این پاییز چه می کند با دل من!

 یاد بارانی که روی پوست من و تو نم زد

 و ما گفتیم عشق را زیر باران دیدیم

 من به پاییز بودن تمام سال عادت کرده ام!

 ام


ای دل نگفتمت که گرفتار می شوی

با دست خود اسیر شب تار می شوی

ای دل نگفتمت که بمان و سکوت کن

دست از کسان بدار که بی یار می شوی

رفتی و بال بال زدی در هوای عشق

دیدی چه زود خسته و بیزار می شوی

با تو نگفتم ای گهر اشک بی دریغ

بر گونه ام مریز که تب دار می شوی

دیدم که می روی پی دیدار

گفتم مرو فسرده و بیمار می شوی

گفتم اگر که عاشقی ات پیشه هست و راه

رسوا چو عشق بر سر بازار می شوی

ای دل نگفتمت که تو هم با مرور عمر

آخر به دست دور زمان خوار می شوی

رفتی، هنوز هم به تو اندیشه می کنم

دانم که زود خسته از این کار می شوی


تمام ترانه هايم ترنم ياد توست و تمام نفسهايم خلاصه در نفسهاي توست

 

اي زلال تر از باران و پاكتر از آيينه به وجود پر مهر تو مي بالم

 

و تو را آنگونه كه ميخواهي دوست دارم

 

اي مهربان - پرنده خيالم با ياد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

 

و زيبايي ات را به رخ فرشتگان خواهد كشيد

 

تبسمي از تو مرا كافيست كه  از هيچ به همه چيز برسم


نوازش...
هرگز 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                      

پر میکرد یادت، همه حجم خالی فضایم را

 و خواستنت شیطنت میکرد، در مسیر نبض رگهایم

 بوته نورس احساسم، ریشه دوانده بود در تری اشکهایم

 همه روزه، میشنیدم صدای عشق را

 حتی در قیژ قیژ، لولای در قدیمی

 همه شب;

 پشت پرده، سایه ای از جنس تو اردو زده بود

 رویای هم آغوشیت نخ بادبادکی بود

 که مرا بالا میکشاند تا دب اکبر

 و در مجادله ناکوک دل و عشق،

 کوچکتر از باخته شده بود "عقلم"

 تو میدانستی;

 رویای شیرینم، یخیست

 "هایش" کردی

 چه ساده تبخیر شد از گرمی نفسهایت...

                                شب همیشه دست‌هایش را بر چشم‌هایم می‌گیرد تا او را از روی صدایش بشناسم می‌دانی چه بر سر جهان می‌آید اگر تورا فراموش کنم چه بر سر جهان می‌آید اگر زنبوری شاخه گلی را فراموش کند یا گنجشگی دانه را انگار کوچ تمام پرنده‌ها به سمت درختی بود که با برگ‌هایش باد را تکان می‌داد درختی که تو سال‌ها زیر سایه‌اش می‌نشستی و حالا کتابی عاشقانه است فکر کن به ماجرای دزدی که تمام ساعت‌های دنیا را دزدید تا معشوقه‌اش دیگر پیر نشود من پیر شده بودم وبر سر دو راهی خیال کن هر کدام از دست‌هایت تفنگی‌ست یکی دوست یکی دشمن و تو بمانی کدامیک را برداری و شلیک کنی …


 کنار تو بد آوردم، نرفتم شکستم، خون دل خوردم، نرفتم تحمل کردم این وابستگی رو من از این زندگی مُردم، مُردم، نرفتم … نمی‌دونی واسه زخمآی کهنه یه وقتایی چقدر سرپوش خوبه توی طوفان این شب‌های تاریک چراغی که نشه خاموش خوبه … تو لذت می‌بری از این که با هم بجنگیم و نبازی و بمیری تو لذت می‌بری از پا بیافتی نفهمی پای کی از دست میری … کنار تو بد آوردم، نرفتم … من از این زندگی مُردم، مُردم، نرفتم … انکار نمی کنم،زندگی خوب استاینجا همه چیز استآینه،قرآن،ظرفی آبتسبیح،شمع،دیوان حافظدر کنار خوابهای یاسی رنگ!مرا ببین،نگاه کن مراار حنجره کوچه صدایت کردمافسوس!میان باد پیچید،همه فریاد مننگاه کن مرا، مراببیندر این تنهاییدر پشت فاصله هابالهای چشمانم را می بندمشاید بیایی...تکرار می کنم، زندگی خوب است...


کاش میشد....

کاش می شد سر زمین عشق را

در میان گامها تقسیم کرد

کاش می شد با نگاه شاپرک

عشق را بر آسمان تقسیم کرد

کاش می شد با دو چشم عاطفه

قلب سرد آسمان را ناز کرد

کاش می شد با پری از برگ یاس

تا طلوع سرخ گل پرواز کرد

کاش می شد با نسیم شامگاه

برگ زرد یاس ها را رنگ کرد...


خاموش
وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن
خاموش باش
قرن ها نالیدن به کجا انجامید
تو محکومی به زندگی کردن
تا شاهد مرگ ارزو های خود باشی

عکس غمیگن

عکس


؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 درد دارم!
باید دستم را به دیوار بگیرم و قدم بردارم!
تلخی این روزها، امان بریده از من ...

دستم را خوانده روزگار ... گل هایم، یکی یکی پوچ می شوند!!
چه قدر پیر شده ام در جوانی

 

 

 

 


نماز بی هویتی ام که شکسته می خوانندش بی امید اجابت!!

نگاه کن!
خشمم را دارم می ریزم پای این صفحه کلید لعنتی و این صفحه های سرد و نیمه تمام ...

باز این زخم کهنه ی بی درمان، سر باز کرده
و باز این جسم کوفته دارد کم می آورد توی این چهاردیواری سیاه تنهایی!

 

 

 

 

فقط دستانت

 دستـــــــانت را در برابرم مـــــشت میکنی
و مــــــیپرسی:

گــــل یا پـــــوچ؟

و من در دل میـــــــگویم:

فــــقط دســـــتانـــت!
فــــقط دســـــتانـــت!
فــــقط دســـــتانـــت!

................................................

غمگین ترین جاش اونجاییه که کم کم احساس میکنی
چهرش داره از یادت میره ..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گذر

 خيلي سخته تمام دنيات كسي باشه كه فقط براش يه سرگرمي گذرا هستي.

و درست وقتي باورش كردي ، تازه

بفهمي كه فقط اومده تا خستگي رابطه هاي گذشته رو پيش تو در كنه !!!

 

 


//////

 

شكستن دل ،به شكستن استخوان دنده مى ماند...
از بیرون همه چیز رو به راه است...
اما هر "نفس"
درد است كه میكشى...


جایی تودنیا

 

 

  می دونم امروز معلم آموزشگاهم چشماشو ریز می کنه و با طعنه ای ازم می پرسه:

کجا بودی که درس نخوندی؟

آخه تو بگو چه جوری بهش ثابت کنم ته دل تو هم جایی در دنیاست؟

...........................................


آنکه...

برای آنکه...

 

از لبانم خنده را دزدیدورفت،

خنده هارا ازلبانم چیدورفت،

دیدکه با حسرت نگاهش میکنم

امّا حسرتم راچون صدابشنید ورفت،

مثل باد از ایل من کوچ کرد ورفت،

چون شهاب روشنی درآسمان،

چشمهایش رابه شب بخشیدورفت،

وبازهم دیدم که آن شب بیصدا،

ماه وخورشیدرا بوسید ورفت.

 

چرا؟؟؟


شکست در زندگانی

شکست در زندگانی

 

 

بانگاهی مانده به دیروزها وفرصت های ازدست رفته آهنگ عبور راباتمام وجودم احساس میکنم وبا بیاد ثانیه ها،اشک های پشیمانی وندامت از چشمانم سرازیر میشود.

دلم میخواهد دفتر دلتنگی ام راباز کنم واز شب های سردوساکتم حرفها بگویم  از هزاران امیدسبزی که در خانه ی دلم ویران شد،وازشبهایی که سپیده خاموش را فریاد میزنند.

هنگام پرواز بود ولی چه زود بالهای پروازم سوختند، بالهایی که از پشت میله های قفس ناله سرمیدادند.

 

دراین کوچه ی بی رهگذر ویخ بسته چه کسی هست

که امیدرا هویدا کند و روی پل فردا  انتظار کشــــــد

امروز دلم به اندازه تمام   تنــــــــــــــــهائی ها گرفته

و ستاره ای ندارم که برایم شب هنگام عاشقانه بــتابد.

 

اینست قصه ی دلتنگی من...


دلشکسته

 

 

 

وحشت از عشق نیست ،ترس از فاصله هاست...
وحشت از قصه که نیست،ترس من خاتمه هاست...
ترس بیهوده ندارم،صحبت از خاطره هاست...
صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست...
کوله باریست پر ازهیچ که برشانه ی ماست...
گله از کسی نیست،مقصر دل دیوانه ماست...
 

 

 

 

 

 

 
 
                                                                                                                          
 
رفتم که نبینی پریشان شدنم را 
غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم                     
  درخویش فرورفتم ودر خود شکستم  
  تادوست نبیند تنهاشدنم را           

 

 

 

 

 

 

 
 
                                                                                                   
هفت شهرعشق:
 
شهر اول:نگاه دلربایی
شهردوم:دیداروآشنایی
شهر سوم:روزهای شیرین رویایی
شهرچهارم:رقیب بی وفائی
شهرپنجم:گل فکر رهایی
شهرششم:وداع وجدایی
شهرهفتم:اشک تنهایی
 
                         

ازت انتظارنداشتم بی وفا

 

 
وفا...
 
 
 
در این زمانه ای که رسم عاشقی دلشکستن است ، در این دیاری که بی وفایی سهم
یک عاشق است ، در این هیاهو و التهاب مرا عاشق خودت بدان
در مرام ما دل شکستن و بی وفایی نیست ، ما خود یک دلشکسته ایم و بیشتر از آنچه
که تصور میکنی بی وفایی دیده ایم
در این لحظه رویایی ، عاشقانه می گویم که دوستت دارم تا بی بهانه با من بمانی
در این سکوت عاشقانه تنها نگاه به چشمانت میکنم تا درون چشمانم قطره های اشک
 را ببینی  و بفهمی که من یک دلشکسته ام
بیا و دستانت را به من بده ،  خیلی خسته ام ، با محبتت این خستگی را از وجودم رها کن
در کنارم قدم بزن ، و رویاهایم را با عشق دوباره زنده کن
در این لحظه  عاشقانه ، صادقانه می گویم که تا آخرین نفس ، هم نفس تو هستم ،  مرا
باور کن ، به من دلخوشی نده ، از ته دل بگو آنچه در آن دل مهربانت میگذرد
اگر میخواهی روزی قلبم را بشکنی ، اگر میخواهی با ما بی وفایی کنی ، برو که دیگر
حوصله به غم نشستن نداریم
در این زندگی قلبم بازیچه ای بیش نبوده و به جز بی وفایی و خیانت چیزی را ندیده
تو بیا و از ته دل با ما یار باش ، با صداقت و یکرنگی گرفتار ما باش
می مانم با تو برای همیشه ، می گویم از ته دل دوستت دارم تا ابد و برای همیشه
افتخار میکنم به تو و آن عشق پاکت و با صداقت از تو و آن عشق مقدست می نویسم
در این زمانه ای که رسم عاشقی جدایی و نفرت است ، در این دنیایی که کسی قدر یک
 قلب عاشق را نمی داند ، تو بیا و قدرم را بدان و اینک که مرا در آن قلب مهربانت اسیر
کردی به آن محبت برسان که تشنه یک ذره محبتم
در این کویر خشک قلبم تو تنها گلی هستی که روییده ای مثل باران می شوم و بر روی
 تو می بارم تا برای همیشه برایم بمانی

 

 

 

 

 

 

 

 

یک روز...
 
 
 
یک روز می بوسمت
روز که باران می بارد
یک روز که چترمان دو نفره شده
یک روز که همه جا حسابی خیس است
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ
آرام تر از هر چه تصورش را کنی
آهسته ، می بوسمت
یک روز می بوسمت
هر چه پیش آید خوش آید
حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم
دلم ترسیده
که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی
آخر ، عشق سه حرفی کلاس اول من
حالا آن قدر دوست داشتنی شده
که برای خیلی ها سه حرف که سهل است 
هزار هزار حرف
یک روز می بوسمت
به قول شاعر
عشق کلاس اول
تنها سه حرف است
اما کلاس آخر
عشق هزار حرف است
یک روز می بوسمت
فوقش خدا مرا می برد جهنم
این شعر برام خیلی اشناست
فوقش می شوم ابلیس
آن وقت تو هم به خاطر این که
یک « ابلیس » تو را بوسیده
جهنمی می شوی
جهنم که آمدی
من آن جا پیدایت می کنم
و از آنجا هر روز می بوسمت
وای خدا
چه صفایی پیدا می کند جهنم
یک روز می بوسمت
می خندم و می بوسمت
گریه می کنم و می بوسمت
یک روز می آید که از آن روز به بعد
من هر روز می بوسمت
لبهایم را می گذارم روی گونه هایت
و بعد هر چه بادا باد ، می بوسمت
تو احتمالا سرخ می شوی
و من هم که پیش تو همیشه سرخم
دوستت دارم با تمام وجودم
 

 

 

 

 

 

خیالات پوچ من
 
 
آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی
جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم
حرفی نمی زنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، می دانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را می کشیدم
و هر زمان خوابش را می دیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه می دانم زمان چگونه می گذرد و نه می دانم در چه حالی ام
تنها می دانم حالم از این بهتر نمی شود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمی شود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق
است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
 
 

 


برای عاشقان

کی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ، کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود .
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم .
کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است.

 

 

های مسافر خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من. میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام. آهای مسافر خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام. من اینجا و تو آنجا هر دو دلشکسته ایم ، تا اینجا هم اگر نفسی است برای هم زنده ایم. من برای تو میشکنم و تو برای من ، راه راست بی فایده است ، تقلب میکنیم تا زندگی مات شود در این دایره غم… آهای مسافر خسته من ، شب آمده و باز هم یاد تو در دلم ، ستاره ها خاموش ، من مانده ام و وجودم که در حسرت است ، در حسرت یک آغوش …. آغوشی که لذتش تنها با تو است ، دنیا خواب است ، کاش بودی که بیداری ام تا سحر عادت است. آهای مسافر خسته من ،کجا میروی ، جایی نداری برای رفتن ، همه جا ماندنیست ، جز اینجا که نمیتوانیم بمانیم برای هم…. شعر غم میخوانم و اشک در چشمانت ، غم برای یک لحظه رود درمان میشود آن درد حال پریشانت. من برای تو فدا میشوم و تو برای من ، همه وجودم فدایت ، تو آرام بمان تا خیالش راحت شود دل من.. آهای سرنوشت ، با ما هم؟ ما که در زندگی به ناحق باختیم و چیزی نگفتیم،  در آتش عشق سوختیم و باز هم سکوت کردیم ،  با غمها همنشین بودیم و با حسرت نشستیم ، هر چه رفتیم، آخر راه بن بست بود و باز هم نشکستیم! رفتیم و رفتیم تا آخر راه ، آخرش پیدا نشد و ما نشستیم چشم به راه… آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار در دستان من … میبینی که تا اینجا هم با تو ماندم، گفته بودم تا آخرش ، آخر قصه  را هم برایت خواندم….


دلم پیش توه

سلامت میکنم ای غنچه ی راز / تو بودی از برای عشقم آغاز

تویی تنها دلیل زنده بودن / ندارم طاقتت با چشم در ناز

.

.

.

مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن ، نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن

زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست ، بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن.

.

.

.
زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع

غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع!

.

.

.
دوستت دارم شاهدی ندارم جز کوچه پس کوچه های خلوت دل!

.

.

.
با تو زمستان هم لحظه ها شکوفه می زنند انگار که هر ثانیه آغاز بهاری است

برای رسیدن به ” تو “

.

.

.

آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیند یشم که همین دوست داشتن زیباست

.

.

.

آنگاه که آوار تنهایی روحت را در هم شکست ، گوشه ی قلبت را بنگر ،
من آنجا به انتظارت هستم

.

.

.

کاش میشد در سایه ی مژگانت ، لحظه ای به تماشای دریای خوشرنگ چشمهایت می نشستم

.

.

.

زندگی ابرهایی است با نام وفا  میریزد به جویی به نام صفا

میرود به رودی به نام عشق  میرسد به دریایی به نام وداع

.

.

.
جانا ز دست عشق تو ، یک دم نباشد راحتم / هر شب خیالت را کشم ، ای ماه تابان در برم

.

.

.
مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم!!!

.

.

.

بی تو آغاز می کنم من روزهای زرد را / اشک و آه و ناله ها و درد را

می نویسم بی تو بودن های من پایانم است / بی تو حامل می شوم اندوه و اشک سرد را

.

.

.
روزگاری او را می جستم، خود را می یافتم اکنون خود را می جویم، او را می یابم

.

.

.
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

.

.

.

سرنوشتم اگر اینست که می بینم حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟

آی خط خوردگی صفحه پیشانی من! این همه خط خطا را به که باید گفت . . . ؟

.

.

.
از لحظه های طی شده حظی نبرده ایم / خودرا  به دست  شاید و اما  سپرده ایم

بشمار لحظه لحظه ی  عمر  گذشته را / هر چند ســـــال بود  همانقدر  مرده ایم

.

.

.

گفتی به ماه نگاه کن یاد من باش به یاد لحظه های سرد من باش

انگار روزو شبم بی ماه نمیشه به خدا یادتم بی ماه همیشه

.

.

.
تنگی نفست را، نینداز گردن آلودگی، دلت را ببین، کجا گیر کرده…


جملات زیبا

 

 

 

       ۲تا گل بگیر دستت ، یکی دست راست ، یکی دست چپ ولی من گل وسطی رو دوست دارم!

 

 

 

 

      یافتن میلیون ها دوست معجزه نیست ، معجزه توئی که بین میلیون ها دوست ، تکی !

 

 

 

 

      ميخواستم تصوير با تو بودن را نقاشي كنم، ديدم فاصله بينمان در ورق جا

      نميشود، كمي نزديكتر بيا ميخواهم با تو بودن را حس كنم.

 

 

 

      مي دوني معني 721  چيه؟

      يعني ميان 7 آسمان و 2 عالم، 1 جيگر مثل تو پيدا نميشه

 

 

 

      میگن به یاد یکی بخوابی، خوابشو میبینی، میمیرم برات تا همیشه ببینمت

 

 

 

      برو بشین رو پشت بوم ، روتو بکن به آسمون ، در جهت وزش باد ، یه بوس فرستادم

      برات . 

 

 

 

      توی زندگیت هرگز اخم نکن چون ممکنه یه نفر فقط به لبخند تو زنده باشه

 

 

 

      نمیگویم فراموشم مکن هرگز، فقط گاهی به یاد آور اسیری را که میدانی از یادش

      نخواهی رفت

 

 

 

      هرگاه شادم یاد تو غمگینم می کند، هرگاه غمگینم یاد تو شادم می کند، پس هر دو

      را دوست دارم چون حکایت از تو میکند.

 

 

 

      عشق شاه کلیدی است که درهای خوشبختی را باز می کند !

 

 

 

      زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت

      آرزومندم .

 

 

 

      آنقدر عزیزی که وقتی در بهار قدم میزنی، برگ درختان برای بوسیدن جای پایت

      انتظار پاییز را می کشند

 

 

 

      سلام .حالت خوبه؟  تو گم شدي؟؟!!!

      .

      .

      .

      آخه ديدم پشت شيشه يه مغازه نوشته يك تكه طلاي با ارزش پيدا شده گفتم شايد تو

      باشي 

 

 

 

      واسه مشق شبت ۱۰۰ بار بنویس اونی که یادش نمی کنی به یادته 

 

 

 

      دوستی مثل درخته، اینکه چقدر میتونه بلند بشه مهم نیست، اینکه چقدر ریشه اش

      میتونه عمیق بشه مهمه 

 

 

 

      میدونى فرق تو با کبوتر چیه؟ اون از قشنگیش اسیر می شه ولی تو با قشنگیت اسیر

      می کنى 

 

 

 

       چه دعایی کنمت بهتر از این، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد 

 

 

 

      تقدیم به آنکه محبتش در خاطرم، خاطرش در یادم و یادش در دلم زنده است 

 

 

 

      ساحل دلت را به خدا بسپار، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد 

 

 

 

      دل را به یادت حواله میکنم، شاید روزی لبخندت را قسمتم کردی 

 

 

 

      تنها شادی زندگی ام این است كه هیچ كس نمی داند تا چه حد غمگینم! 

 

 

 

      همیشه عاشق کسی باش که قلبش به قدری بزرگ باشه که واسه جاکردن خودت تو قلبش

      مجبور نشی خودتو کوچیک کنی 

 

 

 

      خواستم توی قلبت خونه کنم دیدم زمینش خیلی گرونه! ما که فقیریم ، توی چشات

      چادر میزنیم 

 

 

 

 

 

      تا تویی در خاطرم، با دیگران بیگانه ام / با خیالت همنشینم ، گوشه ای زندانی

      ام 

 

 

 

      میخوام بیام کنار تو تا یکم لوست کنم/ اگه کسی اونجا نبود یواشکی بوست کنم 

 

 

 

      باهات میام نفس نفس/ تو آسمون توی قفس/ از اولش تا آخرش/ دوست دارم همین و بس

      

 

 

 

      در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام/  تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام 

 

 

 

 

       عمری زندگی کردم تا بدانم عشق چیست/ عشق یک فرصت است و تکرار آن ممکن نیست 

 

 

 

      حتی اگه دیدن تو برام بشه خیلی محال/  مهم اینه دوستت دارم فاصله ها رو بی

      خیال 

 

 

 

      نام تو را تا میبرم قلبم غریبی میکند / چشم انتظاری در دلم ، درد عجیبی میکند

      

 

 

 

      قلب مرا آتش زدی هدیه به تو خاکسترش/  این دل وفادار تو بود اما نکردی باورش 

 

 

 

 

      یادت باشه زیر گند کبود/ تو بودی و من و کلی آدمای حسود/ تقصیر همون حسوداست

      که حالا/ هستی ما شده یکی بود یکی نبود 

 

 

 

      قبله ی من نگاه تو/  چشای من برای تو/  نگی که دوستت ندارم/ هر نفسم به یاد

      تو 

 

 

 

      لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو / تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو 

 

 

 

      مهرت ای دوست زمانی زدلم پاك شود/ كه همه پیكر من زیر زمین خاك شود 

 

 

 

      فردا اگر از راه نمی آمد من تا ابد کنار تو می ماندم/  من تا ابد ترانه ی

      عشقم را در آفتاب عشق تو می خواندم 

 

 

 

      تا ابد یاد عزیزان ز دل و جان نرود/ جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود 

 

 

 

      اگر من شاعرم شعرم تو هستی/ اگر من عاشقم عشقم تو هستی/ اگر من یک کتاب کهنه

      هستم/ بدان زیباترین برگش تو هستی 

 

 

 

      کنار آشنایی تو آشیانه میکنم/ فضای آشیانه را پر از ترانه میکنم/ کسی سوال

      میکند برای چه زنده ای؟/ و من برای زندگی تو را بهانه میکنم 

 

 

 

      نوشتم حرف دلم تا تو بخوانی/ که چون دورم ز تو دردم بدانی/ به غیر از تو کسی

      را دوست ندارم/ بمیرم گر مرا از خودت برانی 

 

 

 

      من آن ماهی افتاده در خاکم/  که تو را مانند دریا دوست دارم 

 

 

 

      شبی با دوست به سر بردن دو صد دنیا بها دارد/ خوشا آن کس که در دنیا رفیقی با

      وفا دارد 

 

 

 

      عشق یعنی دستهایم مال تو/ چشم های خسته ام دنبال تو/ عشق یعنی ما گرفتار

      همیم/ دوستدار هم وفادار همیم 

 

 

 

      گلهای بهشت سایبانت/ یک دسته ستاره ارمغانت/ یک باغ از گلهای نرگس/ تقدیم

      وجود مهربانت 

 

 

 

      تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو/  تو شدی زندگی من، همه یادم شده تو/

      یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود/  می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو

      

 

 

 

      دستم از دستت جداست/  این تمام ماجراست/  دلخوشم شاید بیایی/  فردا هم روز

      خداست 

 

 

 

      شبی دنبال معنایی برای دوست می گشتم/ تو بالاتر ز هر معنا و من بیهوده می

      گشتم 

 

 

 

      قسمت این بود که من با تو معاصر باشم/ تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم/

      تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی/ من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم 

 

 

 

      می بوسیمت سه تایی/ من و غم و تنهایی/ امان از این جدایی/ دلتنگتم خدایی 

 

 

 

      همیشه هرجا که رفتم آخر جاده تو بودی/ اون که با دلخستگی هایش دل به من داده

      تو بودی 

 

 

 

      به دنبال کسی هستم که با درد آشنا باشد/ دلش غمگین، خودش ساده، کمی از جنس ما

      باشد 

 

 

 

      عشق تو به تار و پود جانم بسته است/ بی روی تو درهای جهانم بسته است 

 

 

 

      نتوان ترک تو ای قبله دلها کردن / که محال است دگر مثل تو پیدا کردن 

 

 

 

      به لبخندی مرا از غم رها کن/ مرا از بی کسی هایم جدا کن/ اگر مردن سزای

      عاشقان است/ برای مردنم هر شب دعا کن 

 

 

 

      دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر/ کاش دریای تو بودم دل به دریا

      میزدی... 

 

 

 

      به چشمم گفتم برایت اشک نریزه/ دلم گفت بباره که خاطرش خیلی عزیزه 

 

 

 

      تو آسمون قلبم خدا خودش نوشته/ یه لحظه با تو بودن قشنگتر از بهشته

 


تلاوت عشق

عشق را در چشم تو روزی تلاوت می کنم

با همه احساس خود را با تو قسمت می کنم

مرز بی پايان مهرت را به من بخشيده ای

در جوابت هر چه دارم من فدايت می کنم

نور چشمت را چراغ شام تارم کرده ای

من وجودم را هميشه فرش راهت می کنم

ای تجلی گاه هر چه خوبی و مهر و صفا

عاقبت مانند اشعار فريدون ناب نابت می کنم

بر خرابات وجودم زندگی بخشيده ای

تا نفس دارم هميشه شاد شادت می کنم

همچو سروی گشته ای تا خم نگردد قامتم

من صداقت را هميشه سرپناهت می کنم


آخرین مطالب ...
» سه ترانه تصویری زیبای مرتضی پاشایی
» چندتا عکس نانسی که خودم خیلی دوسش دارم+ادامه مطلب
» بقیه حروف درادمه مطلب
» عکس عاشقانه جدید
» عکس عاشقانه جدید+
» عکس عاشقانه
» عکس عاشقانه
» ت
» زندگی و ...
» .
» سلام و ...
» تنهایی و درد ...
» بعد از

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com